جدول جو
جدول جو

معنی حسن قاینی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن قاینی(حَ سَ نِ یِ)
ابن محمد. او راست: ’الابداع’ و ’الابصاری’ و در پایان سدۀ سیزدهم هجری میزیست. (ذریعه ج 1 ص 63 و 65)
ابن علی شاگرد ملا علی بروجردی. او راست: ’اصول الدین’. (ذریعه ج 2 ص 187 و ج 3 ص 366)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ یِ)
حاکم ترشیز قهستان بود و دعوت حسن صباح پذیرفت و جمعی کثیر با وی هم داستان شدند. رجوع به تاریخ گزیده ص 518 و 519 و حبیب السیر شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ یِ)
ابن علی بن حسن عاملی. شاعر است و مجموعۀ قصاید دارد که در آن امیر فخرالدین بن معن را ستوده و در سال 1025 هجری قمری درگذشته است. (زرکلی بنقل از خلاصهالاثر ج 2 ص 29) (ذریعه ج 9 ص 239 بنقل از امل الامل)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ یِ)
میرزا محمد... فقیه اصولی حکیم ادیب، از مراجع تقلید شیعه و شاگرد مکتب آخوند محمد کاظم خراسانی و آزادیخواه ومشروطه طلب در نجف بود. در نایین در 1273 هجری قمری / 1857 میلادی متولد شد و در نجف در 26 جمادی الاولی 1355 هجری قمری 1936/ میلادی درگذشت. غیر از کتب فقهی کتابی در لزوم مشروطیت به نام ’تنبیه الامه’ دارد. (معجم المؤلفین از اعیان الشیعه) (ذریعه ج 4 ص 440 و ج 11 ص 150)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قَ)
ابن درویش. درگذشتۀ 1255 هجری قمری او راست: شرح سلم المرونق. (هدیه العارفین ج 1 ص 301). زرکلی مرگ وی را 1254 هجری قمری آورده است و می گوید: متولی مشیخۀ ازهر بود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قَزْ)
قاضی حسن از طرف اکبرشاه حاکم گجرات بود. شعر وی در صبح گلشن و نامش در تذکرۀ غنی آمده است. (ذریعه ج 9 ص 245)
لغت نامه دهخدا
(قَ ری ی)
حسن بن علا از محدثان است. وی از عبدالصمد بن حسان روایت کند و سلیمان بن اسرائیل خجندی از او روایت دارد. (انساب سمعانی). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ ءِ)
بسنوی رومی. درگذشتۀ 1091 ه. ق. او راست: دیوان شعر. (هدیه العارفین ج 1 ص 295)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
او راست: ارجوزه، در زکاه. و ارجوزه در فلسفه به نام ’شمعات العلوم’. (ذریعه ج 1 ص 490)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حُ سَ)
عبدالوهاب تونسی. مدرس تاریخ در خلدونیه و مدرسه عالی ادب عربی به تونس بود. او راست: 1- بساط العقیق فی حضاره القیروان و شاعرها ابن رشیق چ تونس 1330 هجری قمری در 92 ص. 2- المنتخبات التونسیه للناشه المدرسیه چ التونسیه به سال 1367 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بَ یِ)
ابن علی بن ابوحمزه سالم کوفی شیعی واقفی، از سران واقفیان قرن سوم کوفه بود. او راست: ’الدلائل’، ’الرجعه’، ’الصلاه’، ’الغیبه’، ’القائم’، ’المتعه’ و ’الملاحم’. (هدیه العارفین ج 1 ص 267) (فهرست نجاشی)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ نِ)
ابن موسی کرد شافعی. صوفی، در بانه متولد شد و در دمشق به سال 1148 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح الحکم در عرفان و شرح عوامل جرجانی در نحو، و جز آنها که در اعلام زرکلی (چ 1 ص 242) بنقل از سلک الدرر یاد شده است. وکتب دیگر او در هدیهالعارفین (ج 1 ص 298) آمده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَ)
ابن حسن بن عبدالله عینتابی، متخلص به عینی. مدرس ادب فارسی در استانبول (1180- 1253 هجری قمری). دیوان شعر و ساقینامۀ ترکی و چند منظومۀ دیگر دارد. (هدیهالعارفین ج 1 ص 301)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِاَ نا)
در اصطلاح رجال و درایت، به حدیثی گویند که نسبت آن به حدیث حسن، مثل صحیح ادنی است نسبت به حدیث صحیح که در محل خود گذشت
لغت نامه دهخدا
(یِ نی ی)
اسحاق بن احمد بن ابراهیم مکنی به ابوالحسن، ازمحدثان است. وی از ابی قریس محمد بن جمعه بن خلف حافظ روایت کند و ابوبکر احمد بن ابراهیم بن احمد بن محمود ثقفی حافظ واعظ از او روایت دارد. (الانساب سمعانی). محدثان در تاریخ اسلام نه تنها ناقلان حدیث بودند بلکه با دقت علمی، فنی و تاریخی که در تحلیل روایات داشتند، به طور مؤثری در تصحیح، تطبیق و پالایش احادیث نقش آفرینی کردند. آن ها به بررسی دقیق راویان، تحلیل متون روایات و مقایسه با سایر منابع معتبر پرداخته و به دین اسلام کمک کردند تا منابع دینی اش بدون هیچ گونه تحریف به نسل های بعدی منتقل شود.
لغت نامه دهخدا
نام مرتعی در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی